همشهری آنلاین- فرشاد شیرزادی: شاعران و نویسندگان بزرگ جهان همواره جایی برای خلوت گزیدن انتخاب میکردند و همانجا به آفرینش ادبی میپرداختند. مهدی اخوان ثالث گرچه میز و اتاق کار داشت اما در زمان حیاتش در مصاحبهای گفته بود که بهترین شعرهایش را روی زمین سروده است. او همچنین عنوان میکند که بهترین جا و زمان برای مطالعهاش، وقتی است که وسط اتاق پهن میشود و متکا زیر دستش میگذارد. اگر میخواهید بدانید که نویسندگان مختلف و معروف جهان کجا به خلق معنا پرداختهاند، تا پایان این گزارش با ما همراه شوید.
فئودور داستایوسکی
نویسنده بزرگ روس، آثاری چون «جنایت و مکافات»، «قمار باز»، «ابله»، «جوان خام» و «برادران کارامازوف» را در این اتاق نوشت. او برای به دست آوردن پول به یک ناشر قول داد که رمانی برایش بنویسد. این رمان «قمارباز» بود و داستایوسکی تعهد داد که اگر در زمان مقرر نتواند کتاب را بنویسد و به ناشر تحویل دهد، حق چاپ و انتشار همه کتابها و رمانهایش را باید به همان ناشر ببخشد. در واپسین روزهایی که وقت نداشت، یک تایپیست استخدام کرد. او کسی نبود جز «آنا». کسی که او را از زندگیای که غرق در قرض و قمار بود نجات داد و بعدها همسر او شد. او در این اتاق به آنا دیکته میکرد و او هم سریع و بدون اتلاف وقت رمان «قمارباز» را مینوشت.
لئون تالستوی
لئون تالستوی در همین اتاقی که میبینید شاهکارهایی مانند «جنگ و صلح» و «آناکارنینا» را نوشت. او در همین اتاق هم بارها با همسرش بگو مگو کرد و دعوا هیچ وقت خاتمه نیافت. شخصیتهایی مانند «ورونسکی»، «آنا» آقای کارنینا، لوین، کیتی و... در همین اتاق به تالستوی الهام شدهاند. تالستوی البته با نوشتن رمانهایی که در این اتاق نوشت، بسیاری از دوستان و آشنایانش را از خودش رنجاند. دوستانش پس از خواندن رمانهایش متوجه میشدند که مورد انتقاد این نویسنده بزرگ روس که البته صبغه پیامبرگونه هم داشت، قرار گرفتهاند و او آنها را دستمایه آثار بزرگی ادبیاش قرار داده است.
انوروه دوبالزاک
«باباگوریو»، «زنبق دره»، «چرم ساغری»، «اوژنی گرانده» و «گوبسک رباخوار» از آثاری است که بالزاک در اتاق کارش مینوشت و در روزنامههای روز فرانسه پشت همین میز با نام مستعار روی آثار خودش نقد مینوشت! بالزاک در این اتاق به رونق عهد نوکیسهگانی پرداخت که مورد نفرت او بودند. کسانی که برای به دست آوردن پول هر کاری میکردند و جامعه آن روز فرانسه تنافری با خسّت و بخل آنها نداشت و حتی جامعه به گونهای بود که مراتب رشد آنها را هم فراهم میکرد! نویسنده بزرگ ادبیات فرانسه، در اتاق کارش، تازه به دوران رسیدههایی را هدف نوشتن داستانهایش قرار داد که مرتکب هر گونه رذالت میشوند، روی زندگی آدمهای مختلف گام میگذارند و هیچ چیز جز پول برایشان مهم نیست. آنها که به تازگی رنگ شهر را دیدهاند، در موقعیتهای مناسب از پلکان ترقی بالا میروند و به اهدف پست خود مانند فرومایگان دست مییابند.
چارلز دیکنز
نویسنده کلاسیک ادبیات انگلستان زندگی فقیرانهای داشت اما با پرفروش شدن رمانهایش هم به شهرت رسید و هم پول به دست آورد. او در این اتاق محقر شخصیتهایی مانند «پیپ»، «الیورتوییست»، «جو گارگری»، «خانم هاویشام» و «استلا» را ساخت. داستانهای دیکنز که ترکیبی از عقل و احساسات است، پشت این میز نوشته شدهاند.
ایتالو کالوینو
انیمیشن «نیمانو»، یکی از نامزدهای اسکار ۲۰۲۴، دقیقاً همان چیزی را برای روایت انتخاب کرد که سالها پیش ایتالو کالوینو در «ویکنت دو نیم شده» یا «ویکنت شقه شده» به آن پرداخت. کالوینو مانند کارگردان این انیمیشن معروف در رمانش با ظرافت به این مفهوم میپردازد که خیر مطلق و شر مطلق وجود ندارد و زندگی نسبی و ترکیبی از هر دو آنهاست. «بارون درخت نشین» و «شوالیه ناموجود» از دیگر اثار تریلوژی کالوینوست که در این اتاق خلق شدهاند.
مارک تواین
ماجراهای هاکلبریفین که بارها به صورت فیلم و انیمیشن ساخته و پخش شدهاند، خالقی به نام مارک تواین دارد. نویسنده امریکایی که در برخی کتابهایش به شرح نحوه رشد ایالات متحد امریکا و زندگی نکبتباری که مردم این کشور داشتند، پرداخته است. «تام سایر» اثر درخشان دیگر تواین است. کسی که در ایران، آثارش به قلم نویسنده بزرگ و فقید ایرانی، ابراهیم گلستان ترجمه شده است.
جی.کی. رولینگ
خالق داستانهای هیجانانگیز هریپاتر از طریق نوشتن به پول هنفگتی رسید. کپی رایت آثارش در کشورهای مختلف او را معروف و پولدار کرد. خانم رولینگ در این اتاق زیبا، بهترین داستانهای تخیلی و عجیب و غریب را نوشته است. در ایران هم ویدا اسلامیه، مترجمی که میان دیگر مترجمان هریپاتر سرآمد است، بهترین ترجمهها از آثار این نویسنده را به فارسیزبانان تقدیم کرده است.
ارنست همینگوی
دوستداران ادبیات شخصیتهای «کاترین» و «هنری» را در وداع با اسلحه هیچ گاه فراموش نمیکنند. همینگوی که در جنگ جهانی اول در ایتالیا راننده آمبولانس بود، سالها از طریق روزنامهنگاری امرار معاش کرد. او که در جنگ جهانی اول مجروح شد، برای مداوا به میلان ایتالیا رفت و در آنجا به پرستارش دل باخت. همینگوی با الهام از او، شخصیت «کاترین» را در وداع با اسلحه ساخت. یکی از ماندگارترین آثار سینمایی با بازی آنتونی کوئین هم بر اساس رمان «پیرمرد و دریا» او تولید شده.
نیکوس کازانتزاکیس
نویسندهای که خوشباشیگری او در کنار تعقل دهری بودنش شبیه به دو شاعر بزرگ ما یعنی خیام نیشابوری و حافظ است، در این اتاق «سرگشته راه حق» و «زوربای یونانی» را نوشته است. زمانی که کامو، نوبل ادبیات را برد، به خانه این نویسنده یونانی تماس گرفت. همسر کازانتزاکیس گوشی تلفن را برمیدارد و کامو بیمبالغه و مجاملت به او میگوید: «شوهر شما دهها مرتبه بیش از من لایق دریافت این جایزه بود. آکادمی نوبل، امسال باید این جایزه را به همسر شما اعطا میکرد.» میدانیم که کامو با کسی تعارف ندارد. زوربای یویانی نشان از آن دارد که بزرگان فرهنگ یونان منقرض نشدهاند و این کشور همچنان نوابغ و مشاهیر بزرگی را در دامان خود پرورش میدهد.
آلبر کامو
«طاعون»، «بیگانه»، «مرگ شادمانه» و بسیاری آثار دیگر، در این اتاق نوشته شده است. ژوزه ساراماگو، نویسنده پرتغالی با برداشتی آزاد از «طاعون» کامو، «کوری» را نوشت و باعث شد که در کنار دیگر آثارش به دریافت نوبل ادبیات نائل شود. کامو انسانی طاغی بود. او در بخشی از رمان طاعون میگوید: «ما آدمهای باران مه و بامدادان یخزده، به زحمت میتوانیم سعادتِ جسمانی کودکی را در نظر مجسم کنیم که برهنه بر ساحل گرمی زندگی میکند.»
ژان پل ساتر
رمان «تهوع» را اینجا نوشت. او کسی نیست جز ژان پل ساتر. نویسندهای که بیش از هر نویسنده دیگری محبوب و کتابهایش محل مرجع روشنفکران ایرانی است. همسر سیمون دوبوار. کسی که کارهای متعدد انجام داد. حتی روزنامه هم میفروخت و این کار را به مثابه «کار روشنفکری» قلمداد میکرد. از پیش از انقلاب تا به امروز، سارتر فرانسوی زبان محل تأمل نویسندگان و شاعران مستقل ایرانی است.
احمد محمود
شاید بیراه نباشد اگر بگوییم این نویسنده که در میدان ۲۲ نارمک زندگی میکرد، مردمیترین نویسنده ایرانی است. داستانهایش را طوری مینوشت که همه فهم باشد اما در عین حال به ورطه عوامگرایی کشیده نمیشد. انسانی مهربان و متواضع. خلق شخصیتهای مانند «ننه باران»، «ننه بلقیس»، «محمد مکانیک»، «نوذر»، «یارولی» و... در این اتاق و در این خانه ۸۰ متری رخ داد. طنز محمود، مختص به خودش بود. او هر آنچه را نمیتوانست به زبان جد بگوید در قالب طنز میریخت و بیان میکرد. پس از گذشت سالها از درگذشت او، پسرش بابک هنوز اتاق او را حفظ کرده است و حتی عینک این نویسنده خطه جنوب روی میز کارش باقی مانده است.
احمد شاملو
در پاسخ به کسانی که به شعر شاملو انتقاد دارند و میگویند چرا سخن سیاسی به شعرش راه یافته، دو نکته میتوان گفت: اول اینکه نگاه سیاسی او برگرفته از پیش از انقلاب است. شاهد مثال ما ترانه معروف «کوچه» با صدای فرهاد مهراد است که بارها آن را شنیدهایم: «کوچهها باریکن دکونا بستس/ خونهها تاریکن طاقا شکستس/ از صدا افتاده تار و کمونچه/ مرده میبرن کوچه به کوچه/ نگا کن مردهها به مرده نمیرن/ حتی به شمع جون سپرده نمیرن/ شکل فانوسیاند که اگر خاموش شه/ واسه نفت نیست هنو/ یه عالم نفت توشه/جماعت من دیگه حوصله ندارم/ به خوب، امید و از بد گله نداره/ گرچه از دیگرون فاصله ندارم/ کاری با کار این قافله ندارم». و دوم اینکه: کتاب چندین جلدی «کتاب کوچه» که فرهنگ اصطلاحات زبان فارسی است، برای ماندگاری نام این شاعر بزرگ کافی است.
سیمین دانشور و جلال آل احمد
سیمین دانشور، بانوی ادبیات داستانی ایران در همین اتاق که جلال مینوشت، کار میکرد. دانشور و جلال دو روی یک سکه بودند. «سووشون» دانشور هنوز که هنوز است با شمارگان بالا چاپ و توزیع میشود و هنوز هم مخاطب دارد. جلال آلاحمد، با نثر عصبی و آموزنده خودش پشت همین میز مقالههای متعدد نوشت. کسانی که میخواهند بدانند واژهها و اصطلاحاتی که در تهران قدیم باب بود، مانند «همپالکی»، «دنگم گرفته بود»، «آمبولی»و... کجا ثبت و ضبط شده، نمیخواهند راه دوری بروند. عکس ما از خانه جلال و سیمین است. خانهای که امروز موزه شده است.
مهدی اخوان ثالث
شاعر «زمستان» و «آخر شاهنامه» انبوه اثارش را در این خانه میسرود و دست آخر هم سر از زندان پهلوی درآورد. در این خانه و در این اتاق مطالعه میکرد و به خلق معنا میپرداخت. او گرچه میز و اتاق داشت اما در مصاحبهای کمتر دیده شدهای که عبدالجبار کاکایی، شاعر، ترانهسرا و زبانشناس به آن دسترسی دارد، میگوید: «بهترین شعرها را وقتی وسط اتاق پهن میشدم سرودم. بهترین کتابها را هم زمانی که متکا زیر دستم میگذارم، خواندهام.»
شهریار
شهریار شعر ایران را با شعر «مادر» میشناسیم. همچنین است شعری که او برای مولای متقیان(ع) سروده است. محمدتقی بهجت تبریزی، در خانهاش میخواند و مینوشت و اتاق و وسایل او دست نخورده، تبدیل به موزه شده است.