گسترش گروه بریکس به عنوان نمادی از نارضایتی جهانی نسبت به نظم کنونی تفسیر میشود. نظمی که توسط غرب برای تأمین منافع خود طراحیشده است.
به گزارش گروه بین الملل خبرگزاری تسنیم، ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه، میزبان اولین اجلاس سران بریکس از 22 تا 24 اکتبر در شهر کازان تاتارستان خواهد بود. در آنجا، اعضای مؤسس BRICS (برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقای جنوبی) به طور رسمی از پنج عضو جدید خود (مصر، اتیوپی، ایران، عربستان سعودی و امارات) استقبال خواهند کرد.
پوتین همچنین از بسیاری کشورهای دیگر که برای عضویت در بریکس درخواست دادهاند یا در حال بررسی عضویت هستند دعوت کرده است. هدف از این گردهمایی ارسال یک سیگنال غیرقابلانکار به غرب است، «علیرغم تلاشهای غرب برای منزوی کردن مسکو، روسیه دوستان زیادی در سراسر جهان دارد».
دو برابر شدن تعداد اعضا باعث افزایش تنوع در منافع و رویکردهای سیاست خارجی کشورهای عضو میشود که میتواند تعاملات مؤثر را پیچیدهتر کند. در این میان، برخی کشورها با اهداف متفاوت، مانند روسیه و ایران به عنوان مخالفان ایالاتمتحده و مصر و امارات بهعنوان متحدان اصلی غیر ناتو، همزمان در این گروه حضور دارند. این ترکیب ناهمگون ممکن است هماهنگی در تصمیمگیریها را دشوارتر کند.
نکته مهم دیگر این است که بریکس برخلاف نهادهایی مانند ناتو یا گروه هفت (G7 ) فاقد یک هژمونی غالب است که بتواند اراده خود را بر دیگر اعضا تحمیل کند. در نتیجه، به دلیل نبود چنین قدرتی، تنوع در منافع میتواند به کاهش کیفیت تعامل و تصمیمگیری جمعی منجر شود. بهطوریکه بریکس، اگرچه به لحاظ ژئوپلیتیکی مهم است، میتواند چالشهای بیشتری برای انسجام و کار آیی نهاد به همراه داشته باشد.
با توجه به مطالب بیان شده دو سناریو برای آینده بریکس مطرح میشود:
سناریوی اول: بریکس موفق خواهد شد تا در ترکیب جدید خود کیفیت همکاری میان اعضا را حفظ و حتی تقویت کند. در این صورت، بریکس به عنوان یکنهاد واقعی در حکمرانی جهانی ظاهر خواهد شد که به سمت ایجاد نظمی عادلانهتر در جهان حرکت میکند.
سناریوی دوم: بریکس را به عنوان یک «باشگاه گفتگو» ترسیم میکند که هر چند عضویت در آن با اعتبار است، اما تعهدات یا مصالحههای لازم برای تحقق چندجانبه گرایی واقعی از اعضا طلب نمیشود. در این حالت، بریکس نمیتواند نقشی مؤثر در شکلدهی به نظم جهانی ایفا کند.
بطور کلی گسترش بریکس به عنوان نمادی از نارضایتی جهانی نسبت به نظم کنونی که توسط غرب برای تأمین منافع خود طراحیشده، دیده میشود. دموکراسیهای بازار پیشرفته همچنان از مزایای ساختاری قابلتوجهی در این نظم برخوردار هستند و هدف اصلی بریکس کاهش این امتیازات از طریق ایجاد نهادهای جایگزین و موازی است.
با این حال، ناهمگونی این ائتلاف که شامل کشورهای با منافع و رویکردهای متفاوت است و تمایل قدرتهای میانی برای حفظ انعطافپذیری دیپلماتیک در بسترهای چندجانبه مانند G20، از ظهور بلوکهای ثابت و غیرقابل انعطاف جلوگیری میکند. این انعطافپذیری و تمایل به تعامل در مکانهای مختلف مانع از شکلگیری رقابت سختگیرانه و بلوکهای مشابه دوران جنگ سرد میشود.
فرصتهای ناشی از گسترش بریکس
گسترش بریکس فرصتهای مهمی را برای این نهاد و اعضای آن فراهم میکند که میتواند تأثیرات چشمگیری بر نظم جهانی داشته باشد. برخی از این فرصتها عبارتند از؛
1. افزایش نفوذ در حکمرانی جهانی؛ با گسترش بریکس و عضویت کشورهایی از مناطق مختلف جهان، این نهاد به یکصدای قویتر و نمایندهتر از کشورهای در حالتوسعه و نوظهور تبدیل میشود. این امر میتواند به بریکس کمک کند تا نقش بیشتری در تنظیم سیاستهای بینالمللی و ایجاد نهادهای جایگزین برای نظم جهانی تحت سلطه غرب ایفا کند.
2. تقویت اقتصادهای منطقهای و همکاریهای جنوب-جنوب؛ گسترش بریکس به اعضای جدید فرصتهای بیشتری برای تقویت همکاریهای اقتصادی و تجاری بین کشورهای جنوب فراهم میکند. این امر به کاهش وابستگی به اقتصادهای توسعهیافته و غربی کمک کرده و امکان توسعه سریعتر و متعادلتر را برای کشورهای عضو به ارمغان میآورد.
3. ایجاد نهادهای موازی و جایگزین؛ بریکس میتواند نهادهای مالی، تجاری و اقتصادی جدیدی مانند بانک توسعه جدید (NDB) را تقویت کند و با گسترش آن، نقش مؤثرتری در ارائه خدمات مالی و اعتباری به کشورهای عضو و دیگر کشورها ایفا کند. این نهادها میتوانند جایگزین نهادهای غربی مانند صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی شوند و نظم مالی جهانی را متعادلتر کنند.
4. تنوع در منابع انرژی و سرمایهگذاری؛ با پیوستن کشورهای غنی از منابع طبیعی مانند ایران و امارات، بریکس به یک مجموعه قویتر ازنظر تأمین انرژی و منابع طبیعی تبدیل میشود. این امر میتواند به افزایش همکاریهای انرژی، سرمایهگذاریهای زیرساختی و کاهش وابستگی به غرب در زمینههای حیاتی کمک کند.
5. افزایش قدرت چانهزنی در مذاکرات بینالمللی؛ با افزایش تعداد اعضا و تنوع آنها، بریکس به یک ائتلاف گستردهتر تبدیل میشود که میتواند در مذاکرات بینالمللی، از جمله در موضوعات اقتصادی، تجاری، زیستمحیطی و امنیتی، قدرت چانهزنی بیشتری داشته باشد. این امر به کشورهای عضو کمک میکند تا مواضع خود را در سطح جهانی تقویت کنند.
6. افزایش فرصتهای تجاری و سرمایهگذاری؛ گسترش بریکس به معنای ایجاد بازارهای جدید برای تجارت و سرمایهگذاری است. اعضای جدید فرصتهایی برای تبادل فناوری، ایجاد زیرساختهای مشترک و همکاری در پروژههای بزرگ توسعهای به دست میآورند. این امر میتواند به رشد اقتصادی کشورهای عضو کمک کند.
7. کاهش وابستگی به دلار آمریکا؛ گسترش بریکس فرصتهای جدیدی برای ایجاد و تقویت ارزهای منطقهای و سیستمهای پرداخت جایگزین بهجای دلار آمریکا فراهم میکند. این امر میتواند به کاهش تسلط دلار بر تجارت جهانی و ایجاد یک سیستم مالی چندقطبی کمک کند.
8. همکاری در زمینه فناوری و نوآوری؛ گسترش بریکس امکان تبادل دانش و فناوری بین کشورهای عضو را افزایش میدهد. کشورهای عضو میتوانند در حوزههای مختلف فناوری، از جمله هوش مصنوعی، انرژیهای تجدید پذیر و فناوریهای پزشکی با یکدیگر همکاری کنند و از ظرفیتهای یکدیگر بهره ببرند. بهطورکلی، گسترش بریکس فرصتهای بینظیری برای تقویت همکاریهای چندجانبه، افزایش استقلال اقتصادی و سیاسی از غرب و ارتقای توسعه پایدار فراهم میکند.
چالشهای گسترش بریکس
بریکس (BRICS) با چالشهای متعددی در آینده روبرو است که میتواند بر نقش و تأثیرگذاری آن به عنوان یک نهاد چندجانبه تأثیر بگذارد. برخی از مهمترین چالشها عبارتند از:
1. تنوع منافع و ناهمگونی اعضا؛ کشورهای عضو بریکس از نظر سیاسی، اقتصادی و ژئوپلیتیک بسیار متنوع هستند. این تنوع در منافع میتواند تصمیمگیریها و هماهنگی بین اعضا را دشوار کند، بهویژه در مسائل حساس بینالمللی مانند امنیت، تجارت و تغییرات اقلیمی. برای مثال، روسیه و چین ممکن است دیدگاههای متفاوتی با هند یا برزیل در مورد برخی مسائل جهانی داشته باشند.
2. نبود هژمونی یا قدرت مرکزی؛ بریکس برخلاف سازمانهایی مانند ناتو یا G7 فاقد یک کشور هژمون است که بتواند تصمیمات خاصی را بر دیگر اعضا تحمیل کند. این امر میتواند روند تصمیمگیری را کند کرده و از کارایی نهاد بکاهد.
3. رقابتهای داخلی بین اعضا؛ تنشهای موجود بین برخی از اعضا، مانند اختلافات مرزی بین چین و هند، میتواند اتحاد و همکاری درونی بریکس را تضعیف کند. رقابتهای ژئوپلیتیک و اقتصادی بین اعضا نیز ممکن است مانع از اتحاد منسجم بریکس در موضوعات کلیدی شود.
4. چالشهای اقتصادی داخلی؛ بسیاری از اعضای بریکس با مشکلات اقتصادی داخلی مواجهند. کاهش رشد اقتصادی، تورم بالا و بحرانهای مالی میتوانند توانایی این کشورها را برای اجرای سیاستهای مشترک در چارچوب بریکس محدود کنند.
5. فقدان استراتژی مشترک در حکمرانی جهانی؛ بریکس تلاش میکند نظم جهانی را به سمت چندجانبه گرایی سوق دهد، اما به دلیل تفاوت دیدگاهها و منافع ملی، هنوز به یک استراتژی منسجم در این زمینه نرسیده است. این امر میتواند توانایی بریکس را برای ارائه یک آلترناتیو واقعی به نظم جهانی کنونی کاهش دهد.
6. فشارهای بینالمللی و تحریمها؛ برخی از اعضای بریکس، مانند روسیه و ایران، با تحریمهای بینالمللی مواجه هستند. این موضوع میتواند همکاریهای اقتصادی و سیاسی درون بریکس را پیچیدهتر کرده و همچنین روابط با کشورهای دیگر را تحت تأثیر قرار دهد.
7. چالشهای هماهنگی با نهادهای بینالمللی؛ بریکس به دنبال تغییر نهادهای بینالمللی مانند صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی است، اما هماهنگی با این نهادها و ایجاد تغییرات مؤثر در آنها یک چالش بزرگ است. برای موفقیت در آینده، بریکس باید بر این چالشها غلبه کرده و راههای نوآورانهای برای افزایش همکاری و همگرایی بین اعضای خود پیدا کند.
روسیه بهعنوان یکی از بنیانگذاران بریکس، با علم و اطلاع از چالشها و فرصتهای گسترش بریکس تمامی حمایت خود را در خصوص گسترش این ائتلاف انجام میدهد زیرا این گسترش را فرصتی برای افزایش نفوذ خود و مقابله بانفوذ غرب میبیند.
همچنین گسترش بریکس این امکان را به روسیه میدهد که در کنار چین و دیگر اعضا، به تضعیف نظام تکقطبی تحت رهبری ایالاتمتحده بپردازد. با این حال، مسکو ممکن است نگران باشد که نتواند به اندازه کافی از مزایای اقتصادی بریکس بهرهبرداری کند.
موضع روسیه نسبت به بریکس و استراتژی آن با توجه به چالشها و فرصتهای این نهاد در قبال گسترش، پیچیده است. اینطور به نظر میرسد استراتژی روسیه در قبال بریکس تلفیقی از حمایت از گسترش، کنترل تنوع منافع و حفظ نقش مستقل در برابر نفوذ چین و غرب است.
انتهای پیام/