دکتر سیمین رودی معتقد است: بیشترین دلیلی که باعث سقط میشود شیء انگاری جنین است یعنی یک عده فکر میکنند جنین یک شیء یا خال گوشتی اضافه هست که مادر حق دارد آن را بردارد یا بگذارد و اصلاً به او به دیده یک انسان نگاه نمیکنند.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم طیبه مجردیان: شب گذشته خانم دکتر سیمین رودی کارشناس مامایی و بنیانگذار موسسه نفس مهمان برنامه "از سرگذشت" شبکه نسیم بود. این کارشناس مامایی درباره تجربه شخصی خود در مواجه شدن با پیشنهاد سقط جنین و منصرف شدنش از این اقدام و نقشه راهی که خدا به او عطا کرد و تجربه میانجیگری برای منصرف کردن مراجعینش از سقط جنین و تشکیل موسسه نفس برای نجات جان این انسانهای بالقوه گفت که در ادامه میخوانید.
ناخواسته باردار شدم، همسرم پیشنهاد سقط داد!
سوال: از ابتدا بفرمایید چطور شد وارد این مسیر شدید؟
در دوران دانشجویی فرزند اولم را آوردم و با توجه به اینکه خانوادهام در نیشابور بودند و من مشهد تحصیل میکردم خیلی اذیت شدم. فرزند اولم یک سال و نیمه بود که متوجه شدم دوباره باردار شدم. خیلی برای من سخت بود چون تازه درسم تمام شده بود و میخواستم شاغل بشوم. از طرفی شوهرم هم هنوز کار ثابتی نداشت، استقلال مالی از خانواده همسرم نداشتیم، خانه نداشتیم و شرایط سختی بود.
همسرم پیشنهاد سقط داد و گفت این جنین را سقط کنیم تا بتوانیم به یک ثباتی برسیم و کمی زندگی خودمان را جمع و جور کنیم و در فرصت بعدی بچه بیاوریم من هم به این پیشنهاد فکر کردم. حدود یک هفتهای با خودم کلنجار رفتم که الان خانه نداریم، میخواهم سر کار بروم، چه کسی فرزند دومم را نگه دارد و هنوز بچه اولم کلی گریه و اذیت میکند و... حتی پرس و جو هم کردم که کدام دکتر در شهر سقط انجام میدهد یا اینکه چه دارویی استفاده میکند و در فکر تهیه دارو هم بودم اما از طرف دیگر هم ما خانواده متشرعی بودیم. مادرم به ما یاد داده بود که رعایت حلال و حرام خیلی مهم هست و من خیلی روی این مسئله کلنجار رفتم و نهایتاً از سقط منصرف شدم و تصمیم گرفتیم بچه را نگه داریم.
سوال: برای ما از لحظهای که پشیمان شدید و از سقط جنین منصرف شدید بگویید.
فقط یادم هست یکدفعه نیمه شب از خواب بلند شدم به هم ریخته بودم متوسل شدم به امام رضا(ع) و اشک میریختم همان زمان گفتم من این کار را انجام نمیدهم چون هرچه باشد او انسان است. الان هم همیشه به مراجعینم میگویم ببینید من و شما هم اول همینطور بودیم و همه از همین چند سلول به وجود میآیند.
سوال: آیا دلتان هم برای او میسوخت و نسبت به او حسی داشتید؟
بله واقعاً حس کردم فرزندم هست و حق حیات دارد و هیچکس نمیتواند این حق را از او بگیرد. حق حیات حق هر کسی است که در این عالم امکان میتواند به وجود بیاید.
روز به دنیا آمدن فرزندم همسرم خوشحالترین فرد بود
سوال: برخورد همسرتان با این تصمیم شما چگونه بود؟
ایشان ناراحت شد و تا یکی دو روز در خودش بود ولی بعد او هم پذیرفت. اما روز دنیا آمدن فرزند دومم ایشان شاید خوشحالترین فرد بود چون همسرم علاقه عجیبی به حضرت ابوالفضل دارد و پسر من در بیمارستان حضرت ابوالفضل و روز تولد حضرت ابوالفضل به دنیا آمد و اسمش را هم ابوالفضل گذاشتیم. خالهام میگفت ایشان انقدر خوشحال بود که از دم در که وارد بیمارستان شد و خبر به دنیا آمدن فرزندش را شنید تا برسد بالا به همه موشتولوق داد از دربان گرفته تا پرستار و... همان آقایی که این بچه را نمیخواست. آن زمان رسیدم به اینکه هر آنچه دوست بخواهد زیباست. چه بسا چیزهایی که ما فکر میکنیم ناپسند است ولی نیست واقعاً وقتی خداوند چیزی برای ما مقدر میکند برای ما بد نمیخواهد حتماً زیبایی میخواهد و این را همیشه به مراجعینم میگویم. میتوانم بگویم خداوند به زیبایی برای من رقم زد. پسرم یکی از بهترین نعمت هایی هست که خداوند به ما داده و الان خودش هم دو تا پسر دارد.
نقشه راهی که خدا به یک مادر عطا کرد
سوال: بعد از ابوالفضل زندگی شما چه تغییری کرد؟
این اتفاق برای من تلنگری شد که هدیهای که خداوند میخواهد رد نکنیم و انگار یک نقشه راه به من داد. یادم هست ابوالفضل چند ماهه بود خانمی آسم داشت آمد درمانگاه که بچه ششم خودش را باردار بود. آن زمان سیاست دو فرزند کافی است اجرا میشد و برای بچه سوم به بعد واقعاً خیلی از امکانات از مادر گرفته میشد. مثلاً دولت کپن شیرخشک نمیداد یا شناسنامه سخت میداد و قوانینی حاکم بود که خانوادهها را تحت فشار میگذاشت تا بچه کم بیاورند. این خانم هم گفت وضع مالی شوهرم خیلی خراب هست و من میخواهم سقط کنم. من گفتم حالا که آمده حیف هست این کار را نکن. این خانم سید هم بود گفتم بچه حضرت زهرا(س) را میخواهی بیندازی؟ با او صحبت کردم گفتم این بچه هم مثل بچههای دیگرت هست بیا برایش مادری کن.
سوال: چرا انقدر روی این حرفتان مصر بودید؟
چون خودم کشیده بودم و به چشم دیده بودم که تصمیم اشتباهی ممکن بود به از بین رفتن یک موجود خوب خدا منجر شود و تصمیم درستی باعث شد فرزندم حیات پیدا کند و من او را در آغوش بگیرم و به او شیر بدهم و خیلی از تصمیمات زندگیم را بر اساس وجود او بگیرم.
به این خانم گفتم ببین من یک پسر دارم که یک زمانی میخواستم سقط کنم اما این کار را نکردم و الان خیلی خوشحال هستم. ایشان هم از سقط منصرف شد و بچه را نگه داشت. ما هم آن زمان کاری که از دستمان برمیآمد انجام دادیم. چون ایشان سادات بودند به همسرم گفتم بیا سهم سادات را به او بدهیم. حالا کم داشتیم ولی مقید بودیم که سال داشته باشیم. به همکارانم هم گفتم سهم ساداتشان را به او بدهند چون بزرگ کردن شش بچه با مشکلات مالی خیلی سخت هست. خودم هم مقداری از سهمیه شیرخشک ابوالفضل را به او دادم. من آن زمان کارمند بود و راحت برای پسرم کپن شیرخشک گرفته بودم ولی به این خانم چون بچه ششماش بود تعلق نمیگرفت. در طول سالهای بعد هم گاهی که مشکلاتی برای ایشان به وجود میآمد کمکش میکردیم. و برای من جالب بود که بعد از تقریباً بیست و هفت سال یک روز دیدم آمد و به من یک سجاده کادو داد. گفت سید احمد ازدواج کرده دخترش هم به دنیا آمده و گفته که بیایم و از شما تشکر کنم.
میانجی گری یک ماما برای جلوگیری از سقط جنین
سوال: بعد از این اتفاق فکر میکنم مسیر کاری شما خیلی جدی تر شد و ادامه پیدا کرد.
بله این اتفاق باعث شد این کار را ادامه بدهم. مثلاً خود همین خانم همسایهاش را که میخواست سقط کند پیش من فرستاد و من او را هم منصرف کردم.
سوال: وقتی موفق میشوید مادری را متقاعد کنید چقدر برای شما شیرین و لذت بخش است؟
خیلی شیرین هست ولی سختترش وقتی هست که نمیتوانم منصرفشان کنم. من خیلی وقتها به پای مراجعینم گریه کردم. خیلی وقتها تا صبح نخوابیدم، وقتی که حریفشان نمیشوم. موردی داشتم که فرزندش ده هفته داشت، صدای قلب بچه را هم شنید اما وقتی با او تماس گرفتم خیلی راحت گفت رفتم جای دیگری و بچه را سقط کردم. گفتم تو رفتی صدای قلب این بچه را شنیدی چطور توانستی او را الکی الکی سقط کنی؟ این بچه حس داشت حق حیات و زندگی داشت.
سوال: آیا تا حالا خودتان را جای آنها گذاشتید؟ به آنها حق نمیدهید؟
من قضاوتشان نمیکنم به خودشان هم میگویم حتماً شرایط سختی بوده که یک مادر به اینجا میرسد که بچه خودش را از بین ببرد یعنی خود آن مادر واقعاً در تنگنای شدیدی هست که این تصمیم را میگیرد. من همیشه میگویم بارداری ناخواسته یک شوک هست اما این مهم هست که ما این شوک را که به خانواده وارد شده قشنگ مدیریت کنیم. بالاخره یک بارداری غیر برنامهریزی شده آمده در حالی که مادر یک برنامههایی برای خودش ریخته و این اتفاق برنامههای او را به هم میریزد. پدر هم یک برنامهای ریخته که به هم میریزد اما به آنها حق نمیدهم چون ما حق زندگی خودمان را هم نداریم چه برسد به حق زندگی فرزندمان.
عوامل سقط جنین
1.شی انگاری جنین؛ مهمترین دلیل خانوادهها برای سقط
سوال: حرف کسانی که منصرف نمیشوند چیست؟ چه دلایلی برای شما میآورند که شما نمیتوانید آنها را قانع کنید؟
بیشترین دلیلی که باعث سقط میشود شیء انگاری جنین است یعنی فکر میکنند این یک شیء یا یک خال گوشتی اضافه هست که مادر حق دارد آن را بردارد یا بگذارد. اصلاً به او به دیده یک انسان نگاه نمیکنند.
2.زشت انگاری فرزند سوم
سوال: آیا امکان دارد مراجعینتان را دسته بندی کنید؟ چه افرادی بیشتر به شما مراجعه میکنند و علت آنها برای سقط چیست؟
من جایی بحث کردم گفتم بیشترین مراجعینی که ما برای سقط داریم یعنی تقریباً حدود 60 درصدشان بچه سوم خودشان را باردار هستند. سر بچه سوم اتفاقاً ثبات خانواده خوب هست و خانواده به لحاظ اقتصادی نسبتاً به حد خوبی رسیده است. به نظر من شعار دو فرزند کافی است تبدیل به یک فرهنگ شده که انگار بچه سوم داشتن خوشایند نیست یا زشت هست یا بیکلاسی است و دردسر دارد. من مراجعی داشتم که حرفش این بود به جاریم چه بگویم؟ به دوستانم چه بگویم؟ در صورتی که شهید سلیمانی ما بچه سوم بود. چه بسا آن موجود زیبایی که الان داریم به نبودنش فکر میکنیم قرار هست بار مهم از روی این کشور بردارد.
3.زشتانگاری بارداری در دوران عقد
پس افرادی که به شما مراجعه میکنند دلایل و انگیزههای مختلفی دارند. یک دسته نسبت به جنین تصور شیء انگارانه دارند. دسته دوم را هم گفتید کسانی هستند که دو بچه آوردند و سر فرزند سوم به خاطر راحتی ادامه زندگی خودشان و حتی رسیدگی بهتر به دو فرزند اولشان که حالا تبلیغات هم بوده که فرزند کمتر زندگی بهتر اقدام به سقط میکنند. اما آیا گزینههای دیگری هم هستند که تعدادشان انقدر زیاد باشد که در یک دسته قرار بگیرند؟
یک دسته از سقطهای ما متأسفانه به خاطر فرهنگی هست که خودمان باب کردیم؛ فرهنگ دوران عقد. یعنی شاید بتوانم بگویم سومین علت سقط حداقل در شهرستان ما این هست که بارداری دوران عقد را خیلی در نظر مردم زشت کردیم. متأسفانه این مراجعین گروهی هستند که به مشاوره کم جواب میدهند و ما اغلب نمیتوانیم منصرفشان کنیم. یعنی زوجی که ازدواج کاملاً قانونی دارند و یک خانواده شرعی تشکیل دادند فقط چون این دختر و پسر در دوران عقد به سر میبرند و بارداری در دوران عقد از طرف جامعه زشت است یا میخواهند همه امکانات فراهم شود و بروند خانه خودشان و از طرفی میخواهند اطرافیان به آنها انگ نزنند که چرا انقدر عجله کردید، اقدام به سقط جنین میکنند. فرهنگ غلطی باب شده در صورتی که بارداری دوران عقد کاملاً مشروع و قانونی هست و هیچ مشکلی ندارد. واقعاً نباید انقدر به فرزندانمان سخت بگیریم.
اقدام به سقط به هر علتی هست ما همه چیز را به او میگوییم؛ هم مشکلات جسمی سقط و هم عوارض روحی سقط. من مریضی داشتم که بچهاش را سقط کرده بود و به من گفت هر شب با کابوس از خواب بیدار میشوم و صدای نالههای فرزندی که سقط کردم را میشنوم. بنابراین ما هم مسئله شرعی سقط جنین را به او میگوییم هم عوارض جسمی و روحی سقط را و تصمیمگیری را برای مادر آسان میکنیم. کار ما اقناع است اجبار نیست. ولی سعی میکنیم مادر را در شرایطی قرار بدهیم که تصمیم درست را بگیرد.
4.اختلاف خانوادگی و فقر
ما معمولاً سعی میکنیم بهانه سقط را از افراد بگیریم. موردی بود آمد برای سقط گفت دو فرزند دارمبا همسرم هم اختلاف دارم میخواهم این سومی را که باردار هستم سقط کنم. گفتم شما دو بچه دیگر هم داری هر بلایی سر آنها آمد سر این سومی هم میآید چرا میخواهی او را از بین ببری؟ میخواست طلاق بگیرد، دادگاه میرفت حتی برای سقط هجده میلیون قرض کرده بود. گفتم چرا میخواهی کمک بگیری سقط کنی؟ کمکت میکنیم نگهش دار و ایشان بچه را نگه داشت. حتی یادم هست آن زمان مشکل رهن خانه داشت، وام برایش جور کردیم خانه رهن کرد. الان خودش میگوید آن زمان همسرم مرتب قهر میکرد بیست روز به بیست روز خانه نمیآمد و قرار بود طلاق بگیریم. برعکس دوقلو به دنیا آورد و دوقلوها باعث پیوند دوباره این زن و شوهر شدند. میگفت انقدر شوهرم بچهها را دوست دارد که اصلاً نمیشود او را از خانه جمع کرد. الآن هم میگوید برکت خانه ما زیاد شده البته هنوز مشکلات مالی دارد و واقعاً سخت زندگی میکند ولی همیشه میگوید دعاگوی شما هستم که اجازه ندادید این چهار چشم بسته شود.
.
ماجرای تأسیس مجموعه نفس برای نجات فرزندان سقط
سوال: آیا کاری که شما به خاطر دغدغهمندی خودتان انجام دادید را همچنان انفرادی پیش میبرید یا به آن توسعه دادید؟
این اواخر کارم تقریباً 27 سال کار کرده بودم یک مورد داشتم خانمی جوانی که در عقد بود آمده بود پیش من و میخواست سقط کند. من مثل همیشه گفتم چرا میخواهی سقط کنی؟ گفت من جهیزیه ندارم. گفتم جهیزیه نداری چرا بچه را میخواهی از بین ببری؟ وقتی با او صحبت کردم متوجه شدم که او وام ازدواج را گرفته اما میخواهند با آن پول برای مادر شوهرش کلیه بخرند. میگفت مادر شوهرم واجبتر هست. وقتی ایشان گفت من به خاطر نجات جان مادر شوهرم میخواهم بچه خودم را سقط کنم خیلی برایم دردآور بود. گفتم یک فرصت به من بده.
آمدم خانه به دامادم زنگ زدم، آن زمان دامادم پزشکی میخواند و مسئول بسیج دانشگاه بود. به او گفتم یکی میخواهد بچه خودش را سقط کند تا برای مادر شوهرش کلیه بخرد. گفت زنگ بزن فرصت بگیر. آن زمان دامادم آمده بود مشهد رفته بود در یک مسجد بین نماز صحبت کرده بود گفته بود مسلمانها یکی میخواهد از ترس فقر بچهاش را بکشد. کار مشهدیها خیلی قشنگ بود همان شب برای این خانم جهیزیه داده بودند؛ یکی لباسشویی، یکی چرخ گوشت، یکی چرخ خیاطی. یادم هست یک وانت جهیزیه به اضافه 12 میلیون تومان پول برای این خانم آورد. اینکه میگویم مربوط به پنج شش سال پیش هست. گفت به این خانم بگو برود سر خانه و زندگی خودش و فرزندش را نکشد. این شد استارت مجموعه ای به نام نفس برای نجات فرزندان سقط که اول مشهدیها با کمک داماد من راه انداختند و ما پشت سر مشهد در نیشابور راهاندازی کردیم و در حال حاضر 250 شهر مرکز نفس دارد.
سوال: با توجه به صحبتهای خودتان خیلی از اقدام به سقطها به خاطر مشکلات مالی است. شما و مجموعه نفس برای این دسته از مردم که به خاطر مشکلات مالی اقدام به سقط میکنند چه کار میکنید؟
ما از کنار مرقد یک خانم محترم در نیشابور شروع به کار کردیم به نام مرقد خانم بی بی شطیطه که اتفاقاً وقتی من خدمت آیتالله سعیدی رفتم چون ایشان به من نشان ملی مادری را دادند، آیتالله سعیدی گفتند علت موفقیت شما این هست که از کنار مرقد این خانم شروع کردید چون این خانم مورد توجه امام عصر خودشان امام موسی کاظم(ع) قرار داشتند. ما از آنجا شروع کردیم بعد خیرین بی بی شطیطه به کمک ما آمدند. من یک خیری دارم که از سال 1400 که این موسسه را راهاندازی کردیم ماهی 5 میلیون تومان پول برای موسسه میریزد. آن زمان 5 میلیون برای من خیلی خوب بود. جان گرفتم و برای حل مشکلات این افراد اقدام کردم. الآن مردم خیلی بیشتر از این مبالغ به ما کمک میکنند. من یک گروه در ایتا دارم 1200 نفر عضو هستند تا در گروه اعلام میکنم یک نفر در عقد هست و میخواهد فرزندش را سقط کند یک نفر کاندید میشود برای خرید تلویزیون دیگری یخچال میدهد و...
از سال 1400 تا الان 450 مورد را مستقیم از سقط نجات دادیم
این بچهها مظلوم ترین موجوداتخدا هستندحتی پدر و مادر خودشان هم راضی به مرگشان شدند!
سوال: در همه سالهایی که مشغول فعالیت بودید چند نفر را از تصمیم سقط منصرف کردید آماری دارید؟
سالهایی که خودم تنهایی کار میکردم یادم نیست ولی هر ماه چند تایی داشتم که منصرف میکردم ولی از وقتی که مجموعه نفس را راه انداختیم از سال 1400 تا الان 450 مورد را مستقیم از سقط نجات دادیم.من معتقد هستم این بچهها مظلوم ترین و معصومترین موجودات خدا هستند و چقدر خوب هست ما آنها را محکوم به مرگ نکنیم! من همیشه میگویم دعای این بچهها خیلی گیرا است چون همه ما یک کس و کاری داریم اما این بچهها حتی پدر و مادر خودشان را هم ندارند و آنها هم به مرگشان راضی هستند.
سوال: خیلی از افرادی که به شما مراجعه میکنند لزوماً برای مشاوره نیست بلکه به نیت سقط میآیند، درست است؟
بله.
ما مطبهای مختلفی رفتیم، مراکز بهداشت رفتیم، گیاهان دارویی رفتیم و گفتیم اگر کسی به شما برای سقط مراجعه کرد و شما حوصله صحبت با او را ندارید بفرستید پیش ما. ما برای این افراد وقت میگذاریم حالا یا میتوانیم قانعشان کنیم یا نمیتوانیم. در واقع آن فرد برای سقط میآید ولی از او خواهش میکنیم چند دقیقه به حرف ما گوش کند و سعی میکنیم او را از این کار منصرف کنیم. همه قانع نمیشوند اما گاهی دو سوم بعضی وقتها هم سه چهارم منصرف میشوند هر ماه فرق میکند. بهترین نوعی که خیلی راحت راضی میشوند افرادی هستند که از نظر مالی ضعیفاند ولی عقاید مذهبی خوبی دارند. این افراد بهترین گروهی هستند که راحت راضی میشوند.
سوال: موردی بوده که به طور خاص در ذهن شما ماندگار شده باشد؟
بله چند مورد هستند. مثلاً یک روز خانمی آمد پیش ما که شوهرش معلول بود، مشکل مالی داشت و میخواست سقط جنین کند. گفت سه فرزند دارم فرزند اولم هم در دوران عقد آمد و به خاطر همین به ما جهیزیه درستی هم ندادند. با اینکه همسر ایشان معلول بود و اتفاقاً باید بیشتر با از او حمایت میکردند اما حتی به او جهیزیه درستی هم نداده بودند. در چنین شرایطی بچه چهارم را دوباره باردار میشود و تصمیم به سقط میگیرد. این شخص به ما معرفی شد گفتم هرکه دندان دهد نان دهد ما کنارت هستیم نگران نباش. شروع کردیم ماهانه یک کمکی به ایشان میکردیم. خرج سونوگرافی، آزمایشها و کلاً هزینههای بارداری ایشان را به عهده گرفتیم. جالب که وقتی رفت سونوگرافی دید دوقلو هستند. زنگ زد به من گریه میکرد گفت که دوتا هم شدند. شوخی کردم گفتم خدا به هرکسی مشکلات مالی بیشتری دارد دوتا دوتا بچه میدهد. گفتم غصه نخور ما کنارت هستیم و الان ایشان میگوید که همیشه خدا را شکر میکنم که این دوتا بچه هستند. مسئولین را بردم خانه این خانم. با اینکه خیلی خانه محقری داشت و من چنین زندگی سادهای ندیده بودم جاروبرقی نداشت، تلویزیون و لباسشویی نداشت اما تا نشستیم گفت من هرچه از خدا میخواستم به من داده انقدر از تولد این بچهها راضی بود.شاکر بودن ایشان همیشه برای من جالب هست چون با حداقلها میسازد. همان شب مسئولین یکسری مشکلاتش را به عهده گرفتند که حل کنند.
زندگی محل سختی است ولی به خاطر این سختی، دیگران را مجازات نکنیم!
من همیشه میگویم بالاخره زندگی محل سختی هست ولی چقدر زیباست که به خاطر این سختی، دیگران را مجازات نکنیم. گاهی مادرها به من پیام میدهند که فکر کنم تو قبلاً این بچه را میدیدی اما ما نمیدیدیم. به آنها میگویم من فقط تجربه داشتم میدانستم بچه که بیاید تو هم از تصمیمی که داشتی پشیمان میشوی. یک جاهایی به مادرهایی که از امکانات اولیه هم محروم هستند حق میدهم به خاطر همین واقعاً توقع دارم مردم و خیرینی که میتوانند یا مسئولین تا جایی که میشود از این مادرها حمایت کنند تا آنها هم با فراغ بال مادری کنند.
سوال: امروز شما بعد از این همه سال کار کردن و میانجیگری کردن که از روز به دنیا آمدن ابوالفضل بچه خودتان شروع شد چه احساسی نسبت به این بچه ها که نجات پیدا کردند دارید؟
هر کدام از این بچهها که به دنیا میآیند به اندازه ابوالفضل خوشحال میشوم. اگر بتوانم به دیدنشان میروم اگر نشود حتماً تأکید میکنم عکس برایم بفرستند. قربان صدقه بچه میروم چون همه بچههای این سرزمین هستند. حتی وقتی مراجعی وارد میشود مسلکش برای من مهم نیست. من مراجعینی داشتم که اعتقاد آنچنانی نداشتند اما انسان هستند و همینکه به آنها گفتم این عمل غیر انسانی است راضی شدند بچه را نگه دارند.
ما خیلی وقتها به ائمه به خصوص امام رضا(ع) که کارمان را هم با تولد امام رضا(ع) شروع کردیم متوسل میشویم. وقتی هم متوسل میشویم معمولاً موفق میشویم. گاهی که یادم میرود بعد خودم را سرزنش میکنم که کاش این مورد را هم متوسل شده بودم.
این حرکت را در روز میلاد امام رئوف شروع کردیم
سوال: در پایان اگر صحبتی هست بفرمایید.
میخواهم بگویم همانهایی که فکر میکردیم بیاهمیت هستند و میتوانیم برای حیاتشان تصمیم بگیریم، امین، نگین و 450 کودک هستند که به دنیا آمدهاند. حق حیات و فرصت زندگی را از آنها نگیریم.
میخواهم از همینجا بگویم، یا امام رضا (ع)، همانطور که ضامن آهو شدی ضامن این بچههای مظلوم هم باش. همیشه این را از آقا میخواهم. ما کارمان را از روز تولد شما با یاد و توسل به شما آغاز کردیم و از شما میخواهم با قدرتی که دارید، در دل این ایرانیان که میدانم همه شما را دوست دارند، القا کنید که فرهنگ ناپسند سقط جنین را کنار بگذارند. از تمام ایرانیانی که حتی اندکی به امام رضا(ع) محبت دارند، میخواهم به حرمت این امام که مطمئناً مخالف سقط جنین است، حق حیات را از این گلهای کوچک نگیرند.
انتهای پیام/