استاد حقوق و روابط بینالملل در دانشگاه ایالتی «پِنسیلوانیا» در گفتوگوی اختصاصی با گروه رسانهای مهر، تاکید کرد که گروه «بریکس» در درازمدت به بلوغ خواهد رسید.
به گزارش خبرگزاری مهر، لری کاتا بَکر، استاد حقوق و روابط بینالملل در دانشگاه ایالتی «پِنسیلوانیا» آمریکا در گفتوگوی اختصاصی با بخش بینالملل گروه رسانهای مهر، منافع گروه «بریکس» و بلوغ تدریجی آن و تبدیل شدن به اهرمی قدرتمند در مجامع بینالمللی از جمله سازمان ملل متحد را برشمرد.
بریکس سازمانی میاندولتی متشکل از کشورهای برزیل، روسیه، هند، چین، آفریقای جنوبی، ایران، مصر، اتیوپی و امارات متحده عربی است. این گروه که در ابتدا به عنوان بستری برای برجسته ساختن فرصتهای سرمایهگذاری شناخته میشد، رفتهرفته به یک بلوک ژئوپلیتیکی واقعی بدل شد و نشستهای سالانه آن در قالب اجلاسهای رسمی به منظور هماهنگی سیاستهای چندجانبه، از سال ۲۰۰۹ به طور منظم برگزار میشود.
روابط دوجانبه میان کشورهای عضو بریکس، عمدتاً بر پایه عدم مداخله، برابری و منافع متقابل شکل گرفته و هدایت میشود. کشورهای به اصطلاح مؤسس این گروه یعنی برزیل، روسیه، هند و چین نخستین اجلاس را در سال ۲۰۰۹ در «یکاترینبورگ» برگزار کردند و آفریقای جنوبی یک سال بعد به این گروه ملحق شد. ایران، مصر، اتیوپی و امارات نیز اول ژانویه ۲۰۲۴ به این گروه پیوستند. عربستان سعودی هنوز به طور رسمی به بریکس ملحق نشده است اما به عنوان عضو میهمان، در فعالیتهای این سازمان مشارکت دارد. به تازگی ترکیه به عنوان یکی از اقتصادهای بزرگ جهان، درخواست خود را برای پیوستن به این گروه ارائه کرده است.
در پی این درخواست، نظر «لری کاتا بکر» که در «مرکز حقوق آمریکا» نیز عضویت دارد را درباره نقش این گروه در نظم آتی جهان جویا شدیم.
ترکیه بهتازگی برای عضویت در «بریکس» درخواست داده است. پیشتر اقتصادهای بزرگ همچون عربستان و امارات نیز به این گروه پیوستند. دلیل تمایل کشورهای جهان به ویژه کشورهای آسیایی و آفریقایی برای پیوستن به بریکس چیست؟
به نظر میرسد تمایل کشورهایی که در رأس قدرت جهان نیستند، نسبت به پیوستن به سازمانهایی همچون بریکس بیشتر است؛ سازمانهایی که آنها قادرند با عضویت در آنها یا در فعالیت مشترک مشغول شوند یا از طریق آنها به کشوری ردهبالا پیوند بخورند. دوران جنبش عدم تعهد که پیوند نزدیک با تاریخ استعمارگری دارد، عملاً به اتمام رسیده است. پایان این عصر به نوعی با اتمام دورهای دیگر نیز پیوند خورده است و آن هم چشمانداز واحد جهانیسازی پسا جنگ جهانی دوم (۱۹۴۵) است؛ رویکردی که روابط اعضای جنبش عدم تعهد با آن کاملاً پویا و گاهی اوقات نیز پرتنش بود.
بنابراین، میتوان تمایل عضویت در بریکس را به نوعی معادل پیوستن به ناتو، اتحادیه عرب یا اتحادیه کشورهای آمریکای لاتین و کارائیب ارزیابی کرد. در تمام این مثالها، عضویت، منافع جمعی را به همراه میآورد. این منافع همواره (در مواجهه با سایر گروههای بزرگتر یا حتی منافع داخلی گروه) میتواند تدافعی و البته تهاجمی باشد؛ تهاجمی از آن جهت که میتوان از آن به عنوان ابزاری برای پیشبرد طرحهای توسعه ملی یا ایجاد همبستگی استفاده کرد. در این زمینه، هند و چین مثالی قابل ذکر هستند. این کشورها رقیب و گاهی اوقات دشمن هستند اما در عین حال، مقابل موانع مشترک موجود در مسیر اهداف راهبردیشان، از بسیاری جهات همسو هستند.
بریکس همچون پیمان «بازار مشترک کشورهای آمریکای جنوبی»، چهارچوب سازمانی بین دولتی را فراهم میآورد که تحت سلطه مدیریتی یک دستگاه مرکزی نبوده و آزادانه عمل میکند. کشورهای آفریقایی نیز بریکس را مثمرثمر میدانند زیرا این گروه از یک سو به عنوان اهرم مهمی در اتحادیه آفریقا عمل کرده و از سوی دیگر همچون ابزاری برای مذاکره با اروپا و آمریکا جهت بهرهبرداری از منابع طبیعی و دسترسی به بازارهای آنها محسوب میشود.
آینده بریکس را در درازمدت چطور ارزیابی میکنید؟ آیا میتوان انتظار نظمی نوین را داشت؟
معتقدم که بریکس به عنوان نهادی بیندولتی که در راستای تأمین منافع اعضایش فعالیت میکند، رشد کرده و به بلوغ خواهد رسید. بزرگترین منفعت و ارزش بریکس، این است که یک ابزار سیاست به شمار میرود.
این گروه روایتی متناقض با روایت کشورهای لیبرالدموکرات توسعهیافته عرضه میکند. البته این روایت متفاوت، تنها در حالتی مؤثر خواهد بود که کشورهای عضو، آن را در سطحی عالی به اشتراک بگذارند. مهمتر از همه اینکه بریکس میتواند در راستای هماهنگسازی مداخلات راهبردی در بطن نهادهای بینالمللی همچون سازمان ملل متحد، به عنوان ابزاری قدرتمند نقشآفرینی کند.