13 شهریور 1403
30

معاون رسانه ای بنیاد امید ایرانیان نوشت: نوع ادبیات روحانی و برخی از اعضای دولتش، نه تنها شکاف‌های سال ۱۳۸۸ برطرف نشد، بلکه بر آتش اختلافات دمیده شد، تا جایی که بخشی از حاکمیت به این نتیجه رسید که بهترین راه، خالص‌سازی است و نتیجه‌ی آن شد انتخابات ۱۴۰۰. بنابراین باید دولت حسن روحانی را در زمینه‌ی حل مشکلات سیاست داخلی، کاملاً ناکام دانست.

انتقاد تند معاون عارف از «موش و گربه‌بازی اصلاح‌طلبان» / نسلی از بزرگان و پیشگامان اصلاحات با رئیس‌جمهور وقت، یعنی آیت‌ا

به گزاش خبرگزاری خبرآنلاین، عباس پازوکی، معاون رسانه ای بنیاد امید ایرانیان در یادداشتی نوشته است: نسل انحصار طلب، قدرت دوست و کنار نروی اصلاحات که ریشه ی تمام اختلافات، تنش ها و دعواها بوده باید کنار برود و فرصت را به نسل های جدیدتر بدهد.

بنیاد امید ایرانیان، یک موسسه مردم نهاد است که تحت نظارت محمدرضا عارف اداره  می شود. 

به روایت عصر ایران، متن کامل یادداشت عباس پازوکی را بخوانید:

اصلاح‌طلبان پس از پیروزی بر رقیب اصولگرای خود در یک رقابت نفس‌گیر، دولت چهاردهم را «دولت وفاق ملی» نام نهادند و حتی در ترکیب کابینه نیز سعی کردند به این گفتمان وفادار بمانند. اما به نظر می‌رسد که خود مفهوم وفاق نیازمند بررسی و تحلیل است تا در میانه‌ی راه دچار مشکل نشویم. چرا که تجربه‌های قبلی نشان داده که دولت‌ها پس از پیروزی، دوران کوتاهی را در ماه عسل به سر می‌برند؛ اما به دلیل نداشتن اصولی مشترک و مورد توافق با بدنه‌ی حامیان‌شان، به زودی دچار چالش می‌شوند.

حتی می‌توان گفت مسعود پزشکیان در همان ماه اول ریاست جمهوری خود و پس از معرفی کابینه، دچار یک چالش اساسی با بدنه‌ی حامیانش شد که خوشبختانه به دلیل مدیریت درست فضا، موفق شد از خان اول به سلامت عبور کند. اما از آنجا که این موضوع تئوریزه نشده و مورد توافق با حامیان قرار نگرفته، ممکن است دولت در میانه‌ی راه با مشکلات جدی‌تری مواجه شود.

از این‌رو به نظر می‌رسد که بحث درباره‌ی خود مفهوم وفاق ملی می‌تواند مؤثر باشد و به همین دلیل نگارنده‌ی این سطور چند نکته در این باره مطرح می‌کند:
وفاق ملی در حال حاضر در سطح بزرگان و حکمرانان در حال شکل‌گیری است که اتفاقی مبارک است. اما دولت چهاردهم باید بتواند این وفاق را به وفاق میان مردم و حکمرانان تبدیل کند و همچنین درباره ی یک اصولی با هواداران خودش به توافق برسد. 

اصلاح‌طلبان در مقاطعی از حاکمیت فاصله‌های بزرگ و خطرناکی گرفته‌اند. وقایع سال ۱۳۸۸ از جدی‌ترین شکاف‌هایی بود که میان بخش بزرگی از اصلاح‌طلبان و حاکمیت شکل گرفت. بخشی از اصلاح‌طلبان مدعی تقلب در انتخابات شدند، بخشی دیگر به عدم بی‌طرفی عناصری از حاکمیت معترض بودند، و در سوی دیگر احمدی‌نژاد بنزین بر آتش اختلافات می‌ریخت.

این عمیق ترین شکاف میان اصلاح طلبان و حاکمیت بود که می‌بایست چهار سال بعد و با روی کار آمدن دولت حسن روحانی حل و دامنه‌ی اختلافات کوتاه‌تر می‌شد. اما به دلیل نوع ادبیات روحانی و برخی از اعضای دولتش، نه تنها شکاف‌های سال ۱۳۸۸ برطرف نشد، بلکه بر آتش اختلافات دمیده شد، تا جایی که بخشی از حاکمیت به این نتیجه رسید که بهترین راه، خالص‌سازی است و نتیجه‌ی آن شد انتخابات ۱۴۰۰. بنابراین باید دولت حسن روحانی را در زمینه‌ی حل مشکلات سیاست داخلی، کاملاً ناکام دانست.

اکنون بهترین فرصت برای عبور از مشکلات ایجاد شده در گذشته است. چرا که اصلاح‌طلبان به خوبی می‌دانند که همین حاکمیت جلوی جریان افراطی خالص‌ساز ایستاد و در نهایت مسعود پزشکیان رئیس‌جمهور ایران شد. خود پزشکیان نیز چندین بار اعلام کرده اگر حمایت های مقام معظم رهبری نبود، معلوم نبود سرنوشت انتخابات چه شود.

این یک فرصت طلایی و بی‌نظیر است برای اصلاح‌طلبان و حاکمیت که از مشکلات گذشته عبور کنند، اما این مهم دارای چند شرط است:

۱- اصلاح‌طلبان باید به‌صورت جدی، شفاف و علنی با اپوزیسیون و براندازان مرزبندی کنند و اجازه ندهند با آنان به مخرج مشترک برسند. چرا که اساساً اصلاح‌طلبی در چارچوب نظام است و براندازی علیه نظام. پس باید یک‌بار و برای همیشه با زبانی گویا و بلند اعلام شود که ما خواهان انجام اصلاحات در چارچوب همین نظام هستیم و به هیچ عنوان به دنبال تغییر نظام و همراهی با براندازان نیستیم.

براندازان جمهوری اسلامی در حدود یک سال اخیر و با حمایت بی شائبه از جنایات صهیونیست ها و حمایت احمقانه از حمله نظامی به ایران و تحریم ها، بی آبروتر از آن هستند که اصلاح طلبان از مرزبندی شفاف و علنی و قاطع با آنان خجالت بکشند. 

۲- وقتی می‌گوییم ما در چارچوب همین نظام و قانون اساسی به دنبال انجام اصلاحات هستیم، پس اصول نظام و قانون اساسی را حتماً قبول داریم. از جمله‌ی این اصول، رهبری و زعامت مقام معظم رهبری است. اصلاح‌طلبان می‌توانند در مواردی هم‌نظر با رهبری نباشند که امری طبیعی و پذیرفته است. اما حفظ شأن و احترام جایگاه رهبری نظام یک اصل است.

در این زمینه شاید نیاز به توضیح بیشتری باشد. نسلی از بزرگان و پیشگامان اصلاحات، در دوران مرحوم امام خمینی و در حمایت از دولت میرحسین موسوی، اصطکاکاتی در مجلس و بیرون مجلس با رئیس‌جمهور وقت، یعنی آیت‌الله خامنه‌ای داشتند. بعضی از افراد این گروه پس از رهبری ایشان، در پیدا و پنهان، زعامت ایشان را نپذیرفتند و بعضاً در فرصت‌هایی که به دست می‌آوردند، دچار تنش می‌شدند. حتی سعی کردند این تنش را به نسل‌های بعد از خود نیز منتقل کنند که اشتباه بود.

اساساً کسی نمی‌تواند ادعای اصلاح‌طلبی کند، رهبری امام خمینی را بسیار طلایی و درخشان بداند و در ادامه، در رهبری آیت‌الله خامنه‌ای خدشه وارد کند. چرا که انصافاً آیت‌الله خامنه‌ای از نظر روشنفکری، آزادی‌خواهی، رعایت حقوق مردم، مطالعه، توسعه‌گرایی، نگاه راهبردی و بسیاری ویژگی‌های دیگر چنان نمره خوبی می گیرد که تخریب ایشان در مقایسه با امام خمینی، تخریب کنندگان را دچار تناقض بسیار جدی می کند. 

از این‌رو، حفظ شأن و احترام جایگاه رهبری نظام و شخص آیت‌الله خامنه‌ای یکی از اصولی است که اصلاح‌طلبان باید بپذیرند و بدون خجالت و رودربایستی اعلام کنند.

۳- اصلاح‌طلبان یک‌بار و برای همیشه باید بگویند که در تمام انتخابات‌ها شرکت می‌کنند. این بازی موش و گربه و شرط‌گذاری‌ها از عوامل اصلی کاهش شدید مشارکت و شکست در انتخابات مجلس یازدهم و دوازدهم و نیز ریسکی‌شدن انتخابات ریاست‌جمهوری چهاردهم است.

اصلاح‌طلبان باید ابتدا بگویند ما در انتخابات هستیم، سپس می‌توانند درباره‌ی نحوه‌ی برگزاری انتخابات نقدهای خود را مطرح کنند. اما نمی‌شود یک دوره قهر کرد و با براندازان نقطه‌ی اشتراک پیدا کرد و در دوره‌ی بعد به همان براندازان ناسزا گفت و مردم را التماس کرد که در انتخابات شرکت کنند.

این استراتژی بازی موش و گربه با انتخابات، در درجه‌ی اول به زیان خود اصلاح‌طلبان تمام شده است. یعنی خود مردم حرف‌هایی را در یک دوره از اصلاح‌طلبان می‌شنوند که در دوره‌ی بعد انگار همان اصلاح‌طلبان به دهان خود می‌زنند و می‌گویند مشارکت می‌کنیم. اینکه نمی شود در انتخابات مجلس که پزشکیان تایید شده بگوییم چرا دیگران تایید نشدند و ما شرکت نمی کنیم، اما در انتخابات ریاست جمهوری بگوییم حتما شرکت می کنیم.  

اصلاح طلبان با زبان صریح و قاطع باید بگویند ما دیگر هستیم و یک پای انتخاباتیم. 

۴- در میان اصلاح طلبان باید یک تغییر نسل در رهبری شکل بگیرد. متاسفانه عده ای از اصلاح طلبان هستند که مدام از اول انقلاب اشتباهات استراتژیک کرده اند و هیچ وقت هم عذرخواهی نکرده اند. اما جوانان اصلاح طلب همواره باید تاوان اشتباهات آنان را بدهند. 

ما یک نسل از اصلاح طلبان داریم که به همه حاکمیت توصیه به جوانگرایی می کنند اما خودشان درون حزب و تشکیلات و جبهه خودشان جوان گرایی نمی کنند. وقتی هم بخواهند جوان گرایی کنند بچه های خودشان را مثلا جانشین خودشان در حزبشان می کنند.

ما الآن در درون جبهه اصلاحات کلی آقازاده حزبی و تشکیلاتی داریم که دارند جای پدران پیر و خسته و خواب آلود خود را پر می کنند تا مبادا نامشان بعد از ۴۵ سال کم رنگ شود.  این جماعت از ۲۲ سالگی وزیر و وکیل و معاون وزیر بوده اند، اما الان به جوانان ۴۰ ساله و حتی ۵۰ ساله ها می گویند شما تجربه ندارید، برید کنار ما فقط ما بلدیم. 

این نسل انحصار طلب، قدرت دوست و کنار نروی اصلاحات که ریشه ی تمام اختلافات، تنش ها و دعواها بوده باید کنار برود و فرصت را به نسل های جدیدتر بدهد تا با خلاقیت در سیاست ورزی راه را برای وفاق ملی، حل مشکلات کشور و تحقق اصلاحات باز کنند. 

۲۷۲۱۱


https://hirna.ir